آموزش هک کردن یاهو در 10 جلسه?.?چگونه هر رایانه را هک کنیم?.?آموزس نفوذ به رایانه های گوناگون?و...حتما شما هم تبلیغات کلاسهای آموزش هک با عناوینی همچون موارد بالا را دیده اید.اگر به بازار فروش کتاب و سی دی سری بزنید تعدد کتابها وسی دی هایی که در این خصوص عرضه شده اند شما را به تعجب وا خواهد داشت.بسیاری از نوجوانان و جوانان که آشنایی کمی با رایانه دارند به علت کنجکاوی،هک و نفوذ را موضوعی جالب و جذاب می بینند و علاقه مندند در باره آن بیاموزندو با این روش سر به سر دوستان خود بگذارند.عده ای سود جو هم که از این موضوع اطلاع پیدا کرده اند با تکثیر کتاب،سی دی و حتی فیلم های آموزشی در باره هک می کوشند پول فراوانی به جیب های خود بریزند.این کار به قدری پیش رفته است که حتی در نمایشگاه های رایانه،نرم افزار و کتاب نیز فروش این محصولات ادامه دارد.هک و نفوذ غیر مجاز در بیشتر نقاط دنیا عملی غیر قانونیست و آموزش آن نیز غیر مجاز.در بسیاری از کشور ها با سایت های ارائه کننده ابزار هک همانند سایت های غیر اخلاقی بر خورد می شود؛اما متاسفانه به علت نبودن قانون و ضعف فرهنگی در کشور ما این موضوع مانند هر موضوع دیگری تنها برای کسب درآمد به کارگرفته می شود و تنها کسانی که از این مساله سود می برند،همان افراد ارائه کننده این کلاسها و محصولات هستندو بقیه همگی ضرر می کنند.جوانانی که با پرداخت پول و صرف وقت فکر میکنند که می توانند مثلا ظرف 20 ساعت هک کردن را بیاموزند،از این نکته غافلند که هک کردن به پیشه ای طولانی در زمینه رایانه نیاز دارد و تنها کار کردن با یک ابزار،آنها را به یک نفوذ گر بدل نمی کند.
یه روز یه مامانه داشته به بچش لالایی می گفته این مامان هر قدر لالایی می گه بچه خوابش نمی بره اخرش بچه به مامانه میگه:مامان خفه می شی بخوابیم یا نه
یه روز مسابقه تقلید صدای داریوش برگذار میشه خود داریوش چهارم می شه
روزی یه جورابه مست می کنه میگه:عمرا اگه لنگمو پیدا کنی
میدونین اهنگ موبایل اخوندا چیه؟ دیدین ریدیم تو دین
یه روز یه کرده پشت بامشو اسفالت میکنه اسفالت اضافه مییاد رو پشت بام سرعتگیر درست میکنه
یه روز ترکه انلاین می شه میبینه هیچکی انلاین نیست با یاهو هلپیر چت میکنه
یه پسر بسیجی روز پنجشنبه زنگ می زنه به دوست دخترش میگه فردا باباتو بپیچون با هم بریم نماز جمعه
یه فارسه می خواد به فلسطینی ها کمک کنه براشون سنگ می فرسته
یه روز یه گرگه می ره جلو در شنگولو منقولو حبه انگور در می زنه می گن کیه؟میگه منم مامانتون میگن دروغ نگو آیفونمون تصویرییه
نظر میدین مگه نه؟!!!
ضیافت های عاشق را ،خوشا بخشش،خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق،برای گم شدن دریا
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل،خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق،خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار،اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار،تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب
مرا هم خانه کن تا صبح،نوازش کن مرا در خواب
همیشه خواب تو دیدن،دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود،از تو گفتن بود
نه از دور و نه از نزدیک
تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خود سوزی عاشق
مرا آتش زدی ای عشق
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن
باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستوجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روییدند با حسرت جدا کردم
و تو در پا سخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
*دلم حیان و سرگردان چشمانیست رویایی*
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را دردشتی از تنهایی و حسرت رها کردم.
این بود آخرین حرفت و رفتی...!
و بعد از عبور تلخ و غمگینت
چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی...؟
نمی دانم چرا...؟
شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا...؟
تا کی...؟
برای چه...؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت با ران چه معصومانه می بارید وبعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روزاز کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بالهایش غرق در اندوه شد
و بعد از رفتنت آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد
من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم مُرد
و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توأم،برگرد...
برگرد و ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد.
و بعد از این همه طوفان و وَهم و پرسش و تردیدکسی از پشت پنجره آرام و زیبا گفت:
*تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم*
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
در امواج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟
*شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم*