محبت...

کاش می شد محبت را از پشت ویترین تملق و چاپلوسی برداشت و بدون دریافت هیچ وجهی در اختیار دیگران قرار داد

کاش می شد در دل یک تابلوی بزرگ محبت را جذب کرد

کاش هنگامیکه پدر به خانه می آید پاکتی از محبت به مادر بدهد و به او بگوید آن را بین بچه ها تقسیم کن

*محبت کیمیای سخاوتی است که انسان همیشه در جستوجوی آن است*

امیدوارم که شما هم هیچوقت در زندگی محبت و امید رو از دست ندید

دورنگی...

در جهان یکرنگتر از تخم مرغ ندیدم

شکستم دیدم آنهم دورنگ است

غریب ترین...

درآینه می نگرم .قیافه ای در هم و گرفته

غریب ترین پرنده آسمان.غریب با سوسویی از امید

غریب و گرفته.خسته اما همچنان ایستاده

به راستی این آشنا کیست؟

یادش بخیر...

عمری پای دیوار سنگی صبور پیشه کردم ومعنای دوست داشتن را داراز دست یافتم

و سهم من از آن روزها یک یادش بخیر بود.