بازیه عشق...

یه روزی عشق و دیوانگی و فضولی داشتن قایم موشک بازی می کردن تا نوبت به دیوانگی رسید دیوانگی همه را پیدا کرد اما هر چی گشت اثری از عشق نبود فضولی متوجه شد که عشق پشت یک بوته گل سرخ قایم شده و دیوانگی را خبر کرد دیوانگی یه خار بزرگ بر داشت و در بوته گل سرخ فرو کرد صدای فریاد عشق بلند شد وقتی همه به سراغش رفتند دیدن چشماش کور شده و دیوانگی که خودش را مقصر می دانست تصمیم گرفت همیشه عشق را همراهی کند و از آن روز به  بعد به خاطر نابینا بودن عشق است که عاشق بدی های معشوقش را نمی بینه و دیوانگی هم همیشه در کنار آن عشق باقی ماند


 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
علی جمعه 13 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ق.ظ

dastet dard nakone azizam , saitet ba hale ...... khosh bashi va moafagh .. dar zemn eid ro ham be hame tabrik migam , bye bye

روحی جون پنج‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:35 ب.ظ http://darvish62.blogfa.com/

سلام الی
چرا اسمتو عوض کردی مگه قبلی چش بود ؟ این هم خوبه
متن خوبی داشتی
موفق باشی
یاحق

سیامک جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ب.ظ http://www.xplod-ss.blogsky.com

خسته نباشی...

بلاگت خیلی بهتر شده....
امیدارم همیشه سرحال و بامزه باشی....

ندا جمعه 27 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:03 ب.ظ http://nedageda.persianblog.com

سلام الی عسل...خوبی عزیزم؟...پستت خیلی قشنگ و جالبه...خوشحال می شم به منم سر بزنی...دوستت دارم...خوش باشی...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:22 ق.ظ

رvagean Ali :x Fek nemikardam En hame Shaerane bashi baba Eyval ;) Aliiiiiiiiiii Bood ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد